چله ی زمستان-سرمای سخت
الف-قاچ خربزه و از این قبیل-بچهی کوچک-سیخ-راست
پیله کردن دندان-ورم کردن لثه
چند پیرهن بیش تر از کسی پاره کردن-بیش تر از کسی تجربه داشتن
دلخور بودن-گله مند بودن-ناراضی بودن
زناشویی-ازدواج-همسر اختیار کردن
پوز زدن-دهان زدن
پِرک-بوی ترشیدگی-بوی ماندگی
جل و پلاس خود را پهن کردن-در جایی اقامت کردن
بر ملا شدن-آشکار گشتن
آب در هاون کوفتن-کار بیهوده کردن
چُرتی-اهل چرت زدن-ضعیف-مردنی
درش را گذاشتن-سکوت کردن-خاموش شدن
آخرین تحویل-قیامت
چال-گودی-حفره
باد توی گلو انداختن- باد به غبغب انداختن
چنبره زدن-حلقه زدن
رو راست-پوست کنده-آشکارا-صریح-بدون ابهام
از راه بهدر بردن-فریب دادن-اغوا کردن
دوبله ایستادن-نگه داشتن اتوموبیل در کنار یک اتوموبیل دیگر
خود را شناختن-به حد بلوغ رسیدن
چپاندن-چیزی را به زور و فشار در چیز دیگری جا دادن-تپاندن
روی کسی را به زمین انداختن-درخواست کسی را رد کردن
خار چشم کسی بودن-مایه ی عذاب کسی بودن
آفتاب کردن-برای خشک کردن جلو آفتاب گذاشتن
زمین خوردن-از دست دادن تعادل و به زمین افتادن-شکست خوردن در زندگی-شکست خوردن در کُشتی
تیغه-هر چیزی که مانند تیغ باشد-دیوار نازک
چوب خوردن-تنبیه شدن
دست به سینه-آماده ی فرمان-در نهایت ادب و احترام
از پاشنه در آوردن(به هر گوشه و کنار سر کشیدن)
از پشت خنجر زدن(به نامردی به کسی آسیب رساندن یا او را از پای در آوردن)
دستی-پول نقدی که به عنوان وام کوتاه مدت از کسی می گیرند
بار و بندیل-اسباب و بساطی که کسی با خود می برد
پاورچین-آرام و بی صدا راه رفتن
الدرم بلدرم کردن(بد و بیراه گفتن، ناسزا گفتن)
آگوز-لقب ریشخندآمیز برای مرد ریزنقش و متکبر
به جوش آوردن خون کسی-کسی را به اوج عصبانیت رساندن
چشم زخم-اثر بد از نگاه یا کلام-آسیب اندک
آتو(بهانه، دستاویز، نقطهضعف)
بشکن زدن ی-برآوردن صدای انگشتان به هنگام شاد
پنج زاری-سکه ی پنج ریالی-پنج هزاری
آبکش کردن(سوراخ سوراخ کردن)
دبه در پای شتر انداختن-در میان مردم فتنه انگیزی کردن
چوچول باز-دغل-بی حیا
دست به دامان کسی شدن-به کسی پناه آوردن-به کسی متوسل شدن
دُنگی-دانگی
خودداری-امتناع-خویشتن داری-شکیبایی
حاجی فیروز سال نو را مژده می دهد-مردی که در روزهای آخر سال خود را سیاه کرده و با رقص و آواز مردم را به خنده و شادی واداشته و آمدن
حرامزاده-فرزند نامشروع-آدم بسیار زرنگ و مکار
از بز حرامزادهتر(سختگریز و حیلهگر)
چاروادار-کسی که چهار پا را کرایه می دهد-آدم بی اصل و بی تربیت
خنک شدن دل-آسایش خاطر پس از گرفتن انتقام
افطاری-خوراکی که برای گشودن روزه میپزند
جفنگیات-سخنان یاوه
از این گوش گرفتن و از آن گوش در کردن-ظاهرن به حرفی گوش دادن ولی به آن عمل نکردن
دهن کجی-ادا و شکلک به قصد مسخره کردن-بی اعتنایی
خفتی-نوعی گردن بند از جواهرات-شلواری مانند چاقچور ولی بدون جوراب
دیوانه بازی-انجام کارهای ابلهانه و نابخردانه
آشنایی دادن(خود را معرفی کردن)
آل آروادی-زن سخت بیحیا و بدرفتار
اجاق(دودمان)
خیک آسمان پاره شدن-کنایه از بارش تند و سیل آسا
انسان-آدم خوب و پایبند به اصول اخلاقی
پیزر در جوال گذاشتن-در فریبکاری مهارت داشتن
دست نگاه داشتن-توقف کردن در انجام کار-معطل شدن و منتظر ماندن
خاک به دهنم-زبانم لال
انگشت بر حرف نهادن(ایراد گرفتن، نکتهگیری کردن، اعتراض کردن)
چلغوز-فضله ی مرغ و کبوتر-آدم کوتاه قد و بی عرضه
خواب گرد-کسی که در خواب راه می رود
تنگ آفتاب-درست در لحظه ی طلوع خورشی
چوب را از پهنا پرتاب کردن-ناشیانه عمل کردن
چهار پادار-کسی که حیوانات باربر دارد و با آن ها کار می کند
دل و دماغ نماندن برای کسی-حال و حوصله ای در کسی نبودن
در کوزه گذاشتن و آبش را خوردن-بی ارزش و بی اعتبار دانستن
آفتابی شدن-پیدا و آشکار شدن-بیرون زدن آب قنات
چشم انتظار-منتظر-چشم به راه
تنگ آفتاب-درست در لحظه ی طلوع خورشی
دعوا-مشاجره-نزاع-بازخواست و سرزنش
چاچول بازی-حقه بازی-هوچی گری-لاف زنی
ایراد بنیاسرائیلی(بهانههای بیخود و بیجهت)
از سر نو-دوباره
در آش رشته گوشت دیدن-چیزی غیرمنتظره و دور از انتظار دیدن
از قرار-ظاهرن-آنطور که پیدا است
تخته بند شدن-زمین گیر شدن-ناتوان از حرکت اعضای بدن شدن
به گند کشیدن-جایی یا کاری را خراب کردن-به لجن کشیدن-بی اعتبار کردن
خشت انداختن-لاف زدن-گزافه گفتن
به کله ی کسی افتادن-به سر کسی زدن-به وسوسه افتادن
بد مصب-بد مذهب-لاکردار-بی مروت
دزد و حیز-نادرست و مکار
زه کشی-خشکاندن باتلاق از طریق کندن نهری برای حریان دادن آب راکد باتلاق به آن
خاج پرست-مسیحی-عیسوی-ارمنی-آشوری
آخِی(صوتی برای تاثر یا شادی)
تنه خوردن-وارد شدن فشار تنه ی کسی به تن کس دیگر
خوش خور-کسی که همیشه غذای خوب بخورد
دو رانو نشستن-نشستن چون شتر که نشانه ی ادب است
زدن به هر دری-برای رسیدن به مقصود به هر جا و هر کسی متوسل شدن
دل و قلوه-احشای گاو و گوسفند
پیر شَوی-عمرت دراز باد
چاخان بازی-حقه بازی-چرب زبانی-دروغ بافی
جیبی-قابل گنجاندن در جیب-مربوط به جیب
پا منبری-شاگرد روضه خوان
خبر کسی یا چیزی را آوردن-مرگ و نابودی کسی یا چیزی را اعلام کردن-مردن-نابودی
پمپ بنزین-جایی که به وسایل نقلیه بنزین می دهند
ختنه سوران-جشنی که به هنگام ختنه کردن نوزاد پسر بر پا می کنند
برای هفت پشت کسی کافی بودن-از تحمل کسی خارج بودن-بسیار زیاد بودن
بازی در آوردن-بهانه آوردن-دبه در آوردن
آشوب شدن دل-دچار تهوع شدن
بی صاحاب مانده-صاحب مرده-وامانده
بر ملا شدن-آشکار گشتن
چنگ مالی کردن-چیزی را زیاد دست مالی کردن
حرف پراندن-بدون اندیشیدن چیزی گفتن
داغ به دل کسی گذاشتن-کسی را عزادار کردن
بی رگ-بی غیرت-بی حس
حساب کتاب-رسیدن به محاسبات-نظم و قانون
زر زدن-دری وری گفتن-گریه کردن
پنج تن آل عبا- پنج تن
زیر ابرو برداشتن-آرایش ابرو از طریق برداشتن موهای زاید زیر ابرو
بریدن-از نفس افتادن-درمانده شدن-از حرکت باز ماندن
چشم گود شدن-لاغر شدن
خالی کردن تفنگ-شلیک کردن
از رو بردن(خجالت دادن، مقاومت حریف را در هم شکستن)
چشم کسی را خون گرفتن-سخت خشمگین شدن
دَرَنگ-صدای شکستن چیزی یا زدن سیلی
خودرو-آن چه بی اسب رود
بیشتر از کوپن حرف زدن ،-سخنان بالاتر از حد و مقام خود گفتن پا را از گلیم خود فراتر نهادن
بیخ ریش کسی بستن-به زور دادن-تحمیل کردن
در کوزه گذاشتن و آبش را خوردن-بی ارزش و بی اعتبار دانستن
پیاز کسی کونه کردن-ماندگار شدن در جایی-میخ خود را کوبیدن
ادب کردن(با تنبیه آموختن، آدم کردن)
زبان مادر شوهر-نوعی گیاه خار داراز تیره ی کاکتوس
خراب کردن دختر-دختری را منحرف کردن
دست کسی را توی حنا گذاشتن-کاری را به کسی تحمیل کردن
حساب تراشیدن-خرج درآوردن-حساب غیر واقعی نشان دادن
چیز به هم بافتن-راست و دروغ سر هم کردن
جان کُرد کردن-سخت گیری کردن-مقاومت کردن
چلاق شده-نوعی نفرین است
داغ باطل خوردن-از کار افتادن-از رونق و رواج افتادن
آقام که شما باشید-خدمت شما عرض کنم
دستِ دلبر-گران قدر-عزیز
آستین از دهان برداشتن(خندیدن)
چَخ چَخ-عیش و عشرت
بُز آوردن-بد آوردن-بد شانسی آوردن
آدم کردن کسی(کسی را تربیت کردن، سواد آموختن)
دبه-ظرف-کوزه
اقلکم(دستکم، لااقل)
از هفت خوان رستم گذشتن-موانع و مشکلات متعددی را پشت سر گذاشتن
بخیه زدن-آجیده کردن-دوختن شکاف جامه یا تن
خرابی کردن-نگا. خرابی بالا آوردن
ته صدا-صدای خوش ولی کم مایه
برگ برنده-ورقی که با آن بتوان بازی را برد-وسیله ی اثر بخش
جیب کَن-کسی که کارش اخاذی و تلکه است-کسی که دیگران را می دوشد
حاشیه نشین-تهیدستان ساکن در کناره های شهر
اشک خنک(گریهی ساختگی)
اوضاع کسی را بیریخت کردن-زندگی کسی را آشفته کردن-کاسه کوزهی کسی را بههم ریختن
پا جای پای کسی گذاشتن-از کسی تقلید و پی روی کردن
بازجو-مامور تحقیق و بررسی پرونده
دریده-وقیح-بی شرم-پر رو
دست به روی کسی بلند کردن-کسی را کتک زدن
تک و توک-به ندرت-کمی
آینهی دست-تیغ و خنجر
فرمان چرخیدن به سمت چپ در آموزش نظامی
تامین آتیه-پیش بینی و اندوخته برای زندگی آینده
پُرسه-مراسم دیدار با بازماندگان کسی که مرده باشد برای گرامیداشت او
از رو بردن(خجالت دادن، مقاومت حریف را در هم شکستن)
پای پس-عوض-تلافی
حرف پهلودار-سخن کنایه آمیز
زهرمار کردن غذا-مانع از خوردن با لذت شدن
روی دست کسی گذاشتن-به کسی تحمیل کردن
آگوز-لقب ریشخندآمیز برای مرد ریزنقش و متکبر
رقصاندن بز-هر دم بهانه گرفتن
دستگیر شدن-فهمیدن-متوجه شدن-بو بردن-عاید شدن-بازداشت شدن
بستری-خوابیده در بستر-بیمار
زیر سازی-ساختن قسمت زیرین جاده
زنبورک-نوعی تفنگ کوتاه یا توپی کوچک که بر جهاز شتر می گذاشتند
دست و پا توی هم رفتن-بی پول شدن-گرفتاری مالی پیدا کردن
توی دل کسی را خالی کردن-کسی را ترساندن-ناامید کردن
دولت منزل-دولت سرا
جان کلام-اصل مطلب
حساب با کسی نداشتن-مدیون کسی نداشتن
عینک ذره بینی بسیار قوی
دل کسی را خون کردن-کسی را سخت رنجاندن
زمینه سازی کردن-مقدمه چیدن برای انجام کاری
تف سر بالا-چیزی که مایه ی سرشکستگی و ننگ خود آدم باشد
چشتان بالا-بالا و پایین کردن بچه و قربان صدقه ی او رفتن
زاچ-زائو
چنگول چنگولی-مجعد-حلقه حلقه-پر چین و شکن
بنا بودن-قرار بودن
دماغ چاق بودن-سر حال بودن-تندرست بودن
آیهی یاس-آن که بدبینی را به کمال میرساند
پُرسه-مراسم دیدار با بازماندگان کسی که مرده باشد برای گرامیداشت او
دست و رو نشسته-ناکس-ناچیز
بیخ ریش کسی بستن-به زور دادن-تحمیل کردن
زر زدن-دری وری گفتن-گریه کردن
اگر بمیری هم-بههیچوجه-هرگز
اختر در پیراهن کردن-بی قرار کردن
دریافتی-حقوق
تپل مپل-چاق و چله
دبش-گس-دارای مزه ی ترش و گزنده
چینی بند زدن-کاسه دوختن-به هم چسباندن تکه های ظروف شکسته
چشم انتظار-منتظر-چشم به راه
آب و گاوشان یکی بودن-شریک و همدست بودن
آمد نیامد(فرخنده بودن و نبودن)
پینکی رفتن-چرت زدن
جور کسی را کشیدن-کاری را به جای کسی برای او کردن
افت کردن-کاهش یافتن-کم شدن
تازه به چهل سالگی رسیدن (اول بلوغ و خوشی)
دهنه-لگام چارپایان-دهانه ی بازار
دست به گردن-در حال معاشقه-سریع الوصول
زدن به سر کسی-ناگهان فکری به سر کسی آمدن-عقل خود را از دست دادن
تو دهنی-ضربه ای که به دهان کسی بزنند-سخنی درشت در پاسخ کسی
پیاز مو-ریشه و بیخ مو
پای کسی جایی بند نبودن-هیچ اعتباری نداشتن
زندگی-مال-وسایل کار و خانه
پلکیدن-در جایی رفت و آمد کردن-آهسته و آرام رفتن-ول گشتن
رگ خواب کسی را به دست آوردن-نقطه ضعف کسی را پیدا کردن-کسی را تابع خود کردن
دلو حاجی میرزا آقاسی-آدم بی قرار و پر تحرک
بدون معطلی-بی درنگ-فورا
از نفس افتادن-بسیار خسته و مانده شدن
ایراد بنیاسرائیلی(بهانههای بیخود و بیجهت)
باک کسی نبودن-اهمیتی ندادن-اعتنایی نداشتن
دایه ی مهربان تر از مادر-پرستاری که بیش از مادر مواظب کودک است-کسی که تظاهر به دل سوزی می کند
پالان کردن کسی-فریب دادن کسی
خایه قوچی-نوعی شیشه ی کوچک بیضی شکل
راست و ریس کردن-آماده کردن-به ظاهر درست کردن
حرف دو پهلو-نگا. حرف پهلودار
رو دست کسی بلند شدن-از کسی پیشی گرفتن-با کسی رقابت کردن
پاتی-در هم و بر هم-نامنظم
جو گندمی-مویی که تک تک سفید شده است-موی سیاه و سفید
دُز کردن-فروختن چیزی که پیش از آن فروخته شده بوده است
خشت مال-دروغ گو-لاف زن
بال بال زدن-بی قراری کردن-دل واپس بودن
پدر کسی را در آوردن-کسی را تنبیه کردن-بسیار آزار دادن
چرک و خون-چرک آلوده به خون
خش افتادن-خراش افتادن
دوام کردن-دوام آوردن
بشور و بپوش-جامه ای که پس از شسته شدن نیازمند اتو شدن نیست
پیش بها-بیعانه
روضه خواندن-سخنان بی فایده گفتن-آه و ناله کردن
خرکچی-چارپادار
ازرق(چشم زاغ)
ژاندارمری-نهادی که عهده دار حفظ نظم و قانون در بیرون از منطقه های شهری است
بار کسی نبودن-شعور و آگاهی نداشتن
ترکیدن دل-از چیزی سخت ترسیدن
دست نخورده-استفاده نشده-چنان که نهاده باشند
از این حرفها(مطالبی از آنگونه که پیش از این گفته شد)
روی کسی را به زمین انداختن-درخواست کسی را رد کردن
روده درازی کردن-پر حرفی کردن-وراجی کردن
تخت کردن-هموار کردن-پر کردن-کامل کردن
زبان کوچک-گوشت زبان شکل آویخته در حلق
الواتی کردن-عیاشی و هرزگی کردن
دل ترکیدن-ترکیدن شکم بر اثر پر خواری
زحمت دادن-اسباب زحمت شدن-کنایه از شوهر زنی بودن
بلند کردن-دزدیدن-بیدارکردن از خواب-تور کردن
پاتوغ-محل گرد آمدن
دمار از کسی درآوردن-کسی را سخت آزار دادن-کشتن
از شیر گرفتن-به دورهی نوزادی پایان دادن
دست شما را می بوسد-انجامش به عهده ی شماست
جسته گریخته-گاه گاه-اتفاقی
بی بته-بی اصل و نصب-بی پدر و مادر
چغل خوری-سخن چینی
ریزه کار-باریک بین-دقیق-زیرک
ازراهنرسیده(در همان لحظهی رسیدن، به مجرد ورود)
از جایی آب خوردن-ناشی از چیزی بودن
پِق-صدای خنده ی ناگهانی
پیه آوردن-چاق شدن
شماره ی نوشته : ١- ۹ / ۷
چوب پیش کسی گذاشتن-منع کردن کسی از کاری-بازداشتن کسی از انجام کاری
به چشم-اطاعت می شود
چلاق شده-نوعی نفرین است
اقلکم-دستکم-لااقل
زاپاس-ذخیره-یدک-آدم بی مصرف و زوار دررفته
جایی-مستراح-توالت
چِل بسم الله-لوحه ی کوچکی که در آن آیات قرآن می نوشتند و برای دفع چشم زخم بر گردن کودک می آویختند
حمام گرفتن-منظور دوش گرفتن است
دعوا مرافعه-جنگ و جدال بر سر چیزی
پِت پِت-بالا و پایین رفتن شعله ی چراغ
زنده بیوه-زنی که شوهرش بدون آن که او را طلاق داده باشد-او را ترک کرده است
پا سوخت-پا بد-بد شانس
خانه به دوشی-بی خانمانی-آوارگی
بریده بریده-منقطع-پاره پاره-گسسته
افتادگی-پریشانی-احتیاج
تار و تنبک-وسایل موسیقی-آلات ضرب و نوازندگی
جاده صلف کن-کسی که موانع را از سر راه بر می دارد-آلت دست
اختر در پیراهن کردن(بی قرار کردن)
خشتک کسی را جر دادن-نگا. خشتک پاره کردن
خیال کسی تخت بودن-آسوده خیال بودن-کاملن مطمئن بودن
جنسی-آن چه که به سکس مربوط باشد
از سکه افتادن(ار رونق افتادن، از دست دادن زیبایی)
بی زحمت-لطفا-خواهش می کنم
حق کسی بودن-سزاوار و مستحق چیزی بودن
بازیگوشی کردن-بازی دوست بودن-سبکی کردن-شوخ بودن
تن زدن-سرپیچیدن-نپذیرفتن
خر رنگ کن-خوش طاهر بد باطن
خوردن چیزی به چیزی-جور بودن چیزی با چیزی
پس گردنی-زدن با کف دست به پشت گردن کسی
تسمه ای-آدم لاغر و باریک ولی نیرومند
آفت-زن عشوهگر و فتنهانگیز
از جا در رفتن(کنترل خود را ناگهان از دست دادن، ناگهان خشمگین شدن)
پولکی بودن-عادت داشتن به گرفتن رشوه-بدون پول کاری را انجام ندادن
چِک کردن-وارسی و بازبینی کردن
حرف های صد تا یک قاز-حرف های بی ارزش و بی معنی
دم و دود-مجلس گرم مهمانی-دود تریاک و شیره و سیگار و چپق
اشکنک سرشکنک داشتن-با خطر همراه بودن
دست و پا شکسته-ناقص-ناتمام
جوال رفتن با کسی-با کسی درافتادن
آب به آسیاب کسی ریختن-با زحمت خود سود دیگری را فراهم کردن
دل و دماغ-دل و حوصله
دار و دسته-پیروان و اطرافیان
زیر پای کسی را درآوردن-زیر پا کشی کردن
حق شناس-سپاس گزار
ابرو آمدن-عشوه ریختن-غمزه کردن
از کفر ابلیس مشهورتر(گاو پیشانیسفید، نزد همه معروف)
زاغ و زوغ-فرزندان خردسال-نق-غر و لند
بی سیرت-بی آبرو
پشم بودن-بی ارزش بودن-بی معنی بودن
زن ذلیل-مردی که مطیع محض زنش است
آب مروارید(تار شدن عدسی چشم)
پایین آمدن از خر شیطان- از خر شیطان پایین آمدن
پاتوغ-محل گرد آمدن
خُردمُرد-شکسته و ریزه میزه
انگشت بر چشم نهادن-پذیرفتن-مسلم دانستن
با کرم الکاتبین بودن حساب کسی-گرفتار وضعی شدن که فقط خدا می تواند آدم را نجات بدهد
حنز پنزر-نگا. خرت و پرت
در دهان افتادن چیزی-مشهور شدن چیزی-فاش شدن-رسوا شدن
آل آروادی(زن سخت بیحیا و بدرفتار)
حمله ای-مبتلا به بیماری غش
زائو-زنی که زاییده و در بستر است
روان بودن-از حفظ بودن-از بر بودن
پا دادن-آماده شدن فرصت و وسایل کار-اتفاق افتادن
آن سفر-آن بار-آن دفعه
چینه کشی-شغل چینه کش
بی سایه سر شدن-بی صاحب ماندن-بیوه شدن
چک و چانه-کنایه از دهان
بای بسم الله-اول کاری-آغاز چیزی
زوراب زدن-برای استفراغ زور زدن ولی چیزی بالا نیاوردن
احتیاطی(نجس، ناپاک)
حاشا زدن-انکار کردن امر مسلم
جا نیاوردن-کسی را نشناختن
چس ناله-آن و ناله ی ساختگی برای جلب توجه
خوش پوش-شیک پوش-آن که همواره لباس تمیز و برازنده می پوشد
بامبول زدن-حقه سوار کردن
زنده بلا، مرده بلا-کسی که هم در زندگی و هم پس از مرگ موجب زنج و آزار مردم است
رو دست کسی گذاشتن خرج-کسی را در خرج انداختن
پا سبک کردن-زاییدن-زایمان کردن
آدم چوبی-بیعرضه و دستوپاچلفتی
خاله وارفته-آدم شل و ول و شلخته
ریخت و پاش-اسراف-گشاده دستی-افراط در مصرف
آب سیر(جانور خوشرفتار)
اهل بیت-اهل خانه-خانواده
حال کردن-لذت بردن
تیک تیک-صدای جنبش عقربه ی ساعت
چپ بُر-نوعی اره ی دستی
آبکی-بیارزش-از روی بیعلاقگی
از بر گفتن یا نوشتن(متنی به اتکاء حافظه)
پس کشیدن-به عقب کشیدن
استخواندار(محکم، بااراده)
چراغ باران-چراغانی
دست آخر-سرانجام-آخر سر-آخر کاری
از خجالت کسی در آمدن-محبت کسی را جبران کردن
خر تب کرده-به تمسخر به کسی می گویند که در هوای گرم لباس بسیار کلفت بپوشد
رفیق گرمابه و گلستان-دوست یکدل و صمیمی و وفادار-یار غار
چشم چران-کسی که چشمش به دنبال زیبارویان باشد
با سر رفتن-کنایه از داشتن نهایت شوق و اشتیاق برای کاری یا چیزی
ریخت و روز-سر و وضع-شکل و حالت
پالان آفتاب گذاشتن-کسی را معاف کردن-مرخص کردن
ریقش درآمدن-بیرون زدن مواد درون امعا و احشا
ریسه کردن-ردیف کردن-قطار کردن-پشت سر هم قرار دادن
دو پولی-کالای بی ارزش
زاچ-زائو
رضا قورتکی-بی حساب و کتاب-بی اساس
خیمه شب بازی-نمایش عروسکی-حیله و تزویر
خشک خشک توش کردن-در مقابل کسی شدت عمل به خرج دادن-کسی را سخت آزردن
درآوردن دلی از عزا-پس از مدت ها گرسنگی غذای مفصل و مطبوعی خوردن-به خوشی و راحتی ساعتی را گذراندن
جیر و ویر-داد و بی داد-سر و صدا-نوعی خوراک که از اسفناج پخته و تخم مرغ می پزند
حیوون-نگا. حیوان
روی هم رفته-جمعن-بر روی هم
ترکمون زده-نوعی دشنام است. توهینی برای زاییدن یا خراب کاری
چانه کردن-تقسیم کردن خمیر نان به گلوله های مساوی
بخت برگشته-تیره روز-سیاه بخت-بیچاره
زاچی-روزهای استراحت پس از زایمان
دروغ به هم بافتن-سر هم کردن-از خود درآوردن
دهن کجی-ادا و شکلک به قصد مسخره کردن-بی اعتنایی
از کف دست مو برآمدن(روی دادن پیشامدی غیرممکن)
حساب کسی با کرام الکاتبین بودن-گرفتار وضعی شدن که فقط خدا می تواند آدم را نجات دهد
حال کردن-لذت بردن
از پشت خنجر زدن(به نامردی به کسی آسیب رساندن یا او را از پای در آوردن)
اسم درگوشی-نام دوم فرد مسلمان که نام یکی از امامان است
بد قلق-بد عادت-بد ادا
آتش سوزاندن(شیطنت و شرارت کردن)
بیخ-کاملا نزدیک-تنگ چیزی
خوش دست-خوش پنجه-خوش نواز-آن که در بازی شانس می آوزد
پچ پچ-نجوا-حرف زیر گوشی
آغ و داغ-سخت مشتاق و شیفته
پوست کلفتی کردن-مقاومت کردن-سخت جانی کردن
خاکروبه ای-سپور-آشغالی
چین-یک بار درو-بک بار چیدن
خر-نفهم و کودن-بزرگ-زیاد
خلق الله-مردم
دق-غصه و ناراحتی-نوعی بیماری روحی که بیمار را رنجور می کند و از بین می برد
تنه خوردن-وارد شدن فشار تنه ی کسی به تن کس دیگر
خوش خیالی-خوش دلی-بی خیالی
استخوان در گلو داشتن(رنج و سختی کشیدن)
تپه گذاشتن-بول کردن
خارج از مرکز-مزایایی که به کارمندان خارج از پایتخت داده می شود
پَس-ناجور-خراب
زغنبود-کوفت-زهرمار-خفه شو!
از خدا خواستن-در برابر پیشنهاد یا کاری قرار گرفتن که خود شخص در آرزویش بوده است
زمین خوردن-از دست دادن تعادل و به زمین افتادن-شکست خوردن در زندگی-شکست خوردن در کُشتی
تاتی کردن-در زبان کودکان: راه رفتن
توله سگ-در حالت تحقیر: بچه
جیغ-فریاد-صدای نازک و بلند
از دهان در رفتن(پریدن حرفی از دهان، بدون پیشبینی سخن راندن)
چشم انتظار-منتظر-چشم به راه
ادا اصول-ادا اطوار
آخردست (سر)(بالاخره، سرانجام)
خز گیر آوردن-نگا. خر گرفتن کسی
بای دادن-رشوه دادن-باج دادن
بند آوردن-متوقف کردن
دست بردن در چیزی-چیزی را تغییر دادن
جا گذاشتن-چیزی را در جایی فراموش کردن-چیزی را سر جای خود قرار دادن
خبرنگار-آن که برای روزنامه-مجله-یا رادیو و تلویزیون کسب خبر می کند
دلخور-رنجیده-ملول-گله مند
تقاص گرفتن-انتقام گرفتن
بز دل-ترسو
از تو بهخیر و از ما بهسلامت(ما را از این پس با یکدیگر کاری نیست)
تو پوست کسی افتادن-کسی را وسوسه کردن
اسمورسم-نام و مقام-شهرت و اعتبار
آسمانجل(ندار، بیچیز، کسی که رواندازش آسمان است)
تنگ بودن وقت-دیر شدن
تو دل شیر رفتن-جرات فراوان داشتن
دلخوری-گله-شکایت-اوقات تلخی
اشهد را گفتن(برای مرگ آماده شدن)
خوشگل-دل پذیر-تو دل برو-زیبا
جَری شدن-خشمگین شدن-جسور شدن
بی بی قدومه-دختر بچه ای که ادای مادر بزرگ ها را در می آورد
اطفال باغ(گلهای تازه)
دادستان-ستاننده ی داد-مدعی العموم
دستک-دفتر حساب
بی حال-فاقد نیروی لازم-بی حوصله-خسته
راه پله-آن بخش از ساختمان که در آن پله ها طبقات را به یکدیگر می پیوندد
دور و دراز-فراخ و وسیع
بر افتادن-از کار بر کنار شدن-بی اعتبار شدن
آب از آتش برآوردن-کار محال کردن
زابرا-از خواب پریده-بد خواب-عصبی
حق کسی را کف دست کسی گذاشتن-کسی را به سزای کار خود رساندن
حاج خانم-عنوان احترام آمیز برای زنان مسلمان سالمند
دست پاچه-شتاب زده-مضطرب
بالا انداختن-نوشیدن مشروبات الکلی
پا پیچ کسی شدن-با کسی در آویختن-به کسی سماجت کردن
پیش-برنده-آن که جلو است
زحمت دادن-اسباب زحمت شدن-کنایه از شوهر زنی بودن
خوش خوراک-نگا. خوش خور
چلچل-خال خالی-ابلق
چینی بند زدن-کاسه دوختن-به هم چسباندن تکه های ظروف شکسته
پاشنه ی خانه ی کسی را در آوردن-کسی را با خواستن چیزی به ستوه آوردن
دو دستی تقدیم کردن-با رضایت خاطر و احترام دادن
پیراهن بیش تر پاره کردن-بیش تر تجربه داشتن
خرابی کردن-نگا. خرابی بالا آوردن
چاق کردن کاری-رو به راه کردن کاری-راه انداختن کاری
چغاله بادامی-چغاله بادام فروش
از خواب پریدن(بیدارشدن ناگهانی از خواب)
بی سر و پا-پست-فرومایه
بلند پروازی کردن-جاه طلبی کردن-خودنمایی کردن
تو سری زدن-تحمیل عقیده با دشنام و اهانت
البرز-بلندقامت-دلیر
آب به آب شدن-تغییر آب و هوا دادن-بهبود یافتن به سبب سفر
از چپ و راست(از همه سو، از همه جا)
چارچوب-قاب-چهار چوب که چیزی را در بر گیرند
از کسی خوردن(توانایی مقابله با کسی را نداشتن)
رک گو-کسی که صریح و بی پروا حرف می زند
دهان کسی چاک و بست نداشتن-ناتوان بودن در رازداری
افتادگی(پریشانی، احتیاج)
چراغ توری-چراغی نفتی که نور آن با توری مخصوصی پخش می شود
رویخی-فرنی-نوعی دسر که از نشاسته و شکر درست می کنند
بادمجان دور قاب چین-آدم چاپلوس-متملق-سبزی پاک کن
از تک و تا نینداختن خود-از رو نرفتن-جا نزدن-خود را نباختن
تمام و کمال-کامل-به تمامی
پای کسی جایی بند نبودن-هیچ اعتباری نداشتن
تو نگو من بگو-مشاجره-بحث
دق مرگ-دق کش
پاگیر کسی شدن-ناخواسته رنجی به کسی رسیدن
بست-محلی در جاهای مقدس یا دیگر که شخص در آنجا از تعرض در امان می ماند-تکه ی کوچکی از تریاک
حقوق بگیر کس-ی که ماهانه دستمزد می گیرد
خوشا به حال ماهی-خیلی تشنه ام
تزئیناتی-کسی که کارش تزیین است
تمام و کمال-کامل-به تمامی
جا آمدن حواس-به هوش آمدن
خصوصی-مقابل عمومی
چرچر کردن-از ثروت بادآورده ای روزگار گذراندن
ته کیسه-آن چه که پس از دادن خرج ها در ته جیب و کیسه به جا می ماند
جامه شور-رختشوی
تُف کار-بچه باز
خبرکش-سخن چین
خواب نامه-کتابی که در آن تعبیر خواب ها نوشته شده است
رو انداز-لحاف
آلنگ دولنگ-چیزهای بیهودهای که بهعنوان زینت به چیزی میآویزند
پر رودگی-پر گویی-پر حرفی
آلا گارسون-اصلاح موی سر زن به سبک موی پسران
باریک-دقیق-حساس
تو لاک خود رفتن-با کسی کاری نداشتن-توی عالم خود بودن
زاد و رود-زاد و ولد-فرزندان
خاکستر نشین-بدبخت-سیه روز-ذلیل
اُق زدن(بالا آوردن)
حساب با کسی نداشتن-مدیون کسی نداشتن
دق مرگ-دق کش
ریش از دست کسی خلاص کردن-خود را رها کردن-در رفتن
دو سره بار کردن-از دو جا سود بردن-دو لپی خوردن
بالاخانه را اجاره دادن-تهی مغز بودن-افکار ابلهانه داشتن
این خط و این نشان(عبارتی تهدیدگونه برای منع کسی از چیزی یا انجام کاری، نگویی که نگفتم.)
اِحلیل خوردن-فریب خوردن
پرچ کردن-فرو بردن میخ در چیزی و کوبیدن و پهن کردن سر آن
جان جان-معشوق-محبوب
ابرو زدن-رضا دادن-اشاره کردن
زیر نویس-پادداشت پایین صفحه-پا نویس-نوشته ی زیر فیلم
از پیش بردن(با موفقیت انجام دادن)
پوست کسی را پر از کاه کردن-به طرز فجیعی کشتن
رخصت خواستن-اجازه خواستن
رقصیدن توی تاریکی-بی موقع یا بدون اطلاع کاری را انجام دادن
خورد دادن-درخیاطی کم کم قسمت اضافی را از بین بردن-به زور به کسی خوراندن
دسته-ساعت دوازده
آمیزقلمدون(میرزابنویس، کاتب)
آتش بیباد(ظلم، می)
حَرَج-مسئولیت-تکلیف
پی بردن-دریافتن-آگاه شدن
زدن به کوچه ی علی چپ-خود را به آن راه زدن-خود را به نادانی
از جنب و جوش افتادن-آرام گرفتن-شور و هیجان خود را از دست دادن
جان کلام-اصل مطلب
پیش تختی-پله مانندی برای رفتن به روی تخت مرتفع
چشمم روشن-از تو انتظار نداشتم
ژیلت-نیم تنه ی بدون آستین و جلو باز
آتش بیباد-ظلم-می
خورند-لایق-درخور-به اندازه ی-طرفیت
دُم عَلم کردن-اظهار وجود کردن-حالت تعرض به خود گرفتن
دارا-ثروتمند
زر زر-صدای گوش خراش و یکنواخت-آواز گریه ی نامطبوع بچه
دانش سرای مقدماتی-آموزشگاه تربیت دبیر
خرابی بار آوردن-بی آبرویی بار آوردن-کاری کردن که نتیجه ی بد بدهد
دست را بند کردن-به کاری مشغول کردن
زیگزاک رفتن-به چپ و راست پیچیدن-مستقیم نرفتن
تو ریختن دل-سخت نگران شدن و ترسیدن بر اثر شنیدن خبر ناگوار
دُردانه-لوس-ننر-عزیز بی خودی
آواز دادن-خواستن
خون کسی را به جوش آوردن-کسی را بسیار خشمگین ساختن
تُف به دهن-حیرت زده
خال باز-کسی که ورق ها را با تردستی می اندازد و مردم را فریب می دهد
اُرد کسی را خواندن(به حرف کسی گوش کردن، اهمیت دادن)
چغل خوری-سخن چینی
بد قماش-بد جنس-خبیث
جفنگ-یاوه-سخن بی هوده-هرزه
خشکه نان-نانی که بیش از اندازه در تنور مانده و خشک شده است
دُم کسی را توی بشقاب گذاشتن-به طنز کسی را محترم شمردن
تته پته-لکنت زبان
آبزیرکاه-حیله گر-فتنه انگیز-دو رو
پیاده کردن-انجام دادن-تحقق بخشیدن-از هم باز کردن
بسم الله-جمله ای که هنگام آغاز به کاری و یا به هنگام تعجب و حیرت می گویند-بفرمائید ! این گوی و این میدان
تراشیده-نازک-قلمی-لاغر
دهان به دهان شدن-بحث و مجادله کردن-با پست تر از خود جر و بحث کردن
پاچه گیر-کسی که بی مقدمه کسی را بیازارد
زاهرو-دالان-سرسرا
زاپاس-ذخیره-یدک-آدم بی مصرف و زوار دررفته
از پاشنه در کردن-پیاده راه درازی را طی کردن
آفتاب چریدن-بیکار بودن-چیزی برای خوردن نداشتن
چس دماغ-پر افاده-پر ادعا
آجیل دادن-رشوه دادن-حق و حساب دادن
خاله قزی-دختر خاله-خویشان و بستگان
دیوانه بازی-انجام کارهای ابلهانه و نابخردانه
ادا در آوردن(مسخرگی کردن، تظاهر کردن، تقلید کردن)
بستن دست کسی از پشت-در انجام کاری از کسی پیش بودن
حمله کردن-یورش بردن
خراب کردن-زرد کردن-آلودن لباس-نظم کار چیزی را به هم زدن
چشم و ابرو آمدن-دلبری کردن-عشوه آمدن
جو گندمی-مویی که تک تک سفید شده است-موی سیاه و سفید
پای کسی لب گور بودن-به آخر عمر رسیدن-بسیار پیر شدن
این دست و آن دست کردن-وقت تلف کردن-وقت کشتن-به عقب انداختن
زدُ وازد-زیر و رو کردن کالا و سوا کردن نوع به تر
آتو-بهانه-دستاویز-نقطهضعف
اوستاکار(استادکار، ماهر و مسلط)
چوب-واحد پول در معاملات بازاری برابر با هزار تومان
زور آوردن-زیر فشار گذاشتن-در تنگنا قرار دادن
اسکلتبندی-طرحریزی-زیرسازی
دیم کار-کشاورزی که کشت خود را دیم زراعت می کند
زیر آب کسی را زدن-با اسباب چینی و توطئه سبب خلع مقام کسی شدن
دست را بند کردن-به کاری مشغول کردن
حیوونکی-نگا حیوانکی
پاورچین-آرام و بی صدا راه رفتن
بچه باز-مردی که به پسربچگان تمایل جنسی دارد
زیر غربالی-دانه هایی که به مرغ و پرنده می دهند
زیر دُم سُست-زن منحرف
پَتی-لخت-برهنه
تو خط چیزی بودن-در کاری وارد بودن-در کاری تحقیق کردن
چهار خانه-شطرنجی-خشت خشتی
خلق تنگی-عصبانیت-خشمگینی
پخته کردن کار-مقدمات کاری را فراهم کردن
در هم رفتن-در فکر فرو رفتن-خشمگین شدن
چرمی-از جنس چرم
چاق شدن قال-گرم شدن دعوا-اوج گرفتن بگو و مگو
چِخ کردن-راندن سگ
جلز-نگا. جز
دست کسی را پس زدن-دور کردن-نپذیرفتن-رد کردن کسی
زابرا-از خواب پریده-بد خواب-عصبی
دیوانه بازی-انجام کارهای ابلهانه و نابخردانه
به جلز و ولز افتادن-به گریه و التماس افتادن
دست به آب-داشتن ادرار-دستشویی-توالت
زبان کسی گرفتن-لکنت زبان داشتن
زهرحند-خنده ی تلخ و از روی خشم
جوجه مشدی-تازه کار و نا آشنا با آداب و رموز مشدی گری
تب خال-جوشی که از شدت تب دور لب پدید آید
دل و دماغ نماندن برای کسی-حال و حوصله ای در کسی نبودن
بِر و بِر نگاه کردن-خیره نگریستن
تو نخ کسی یا چیزی بودن یا رفتن-کسی یا چیزی را پاییدن و زیر نظر داشتن
چاخان کردن-دروغ گغتن-چُسی آمدن
دل کسی را زدن-سیر شدن از چیزی-بی میل و رغبت شدن نسبت به چیزی یا کسی
آمدن (چیزی) به کسی(تناسب داشتن (چیزی) به کسی)
خوش حساب-خوش معامله-آن که بدهی خود را به هنگام بپردازد