چیله-هیرم-خاشاک

درو کردن-پشت سر هم با گلوله زدن و انداختن

چقال-مهمل بقال

پالان کردن کسی-فریب دادن کسی

چهار چشم-عینکی-بسیار مشتاق-منتظر-مراقب

الف به خاک کشیدن(خجالت کشیدن)

اخ و پیف کردن-اظهار ناراحتی کردن از بوی بد-منظره‌ی بد یا غذای بد

دیدن چیزی از چشم کسی-از او دانستن-به حساب او گذاشتن

حق نشناس-نا سپاس

 

دبه ی کسی را روغن کردن-با دادن پول و هدیه کسی را راضی کردن

ته دیگ-برنج برشته شده و چسبیده به ته دیگ و یا چیزی که زیر برنج در ته دیگ بگذارند

از صرافت چیزی افتادن-از انجام کاری منصرف شدن

انداختن باد به غبغب-تکبر کردن-قیافه گرفتن

رودربایستی داشتن-ملاحظه کردن-پروا داشتن

آب مروارید(تار شدن عدسی چشم)
بیرون رفتن-به توالت رفتن

بی بو و بی خاصیت-کسی که سود و زیانی ندارد

جا خوردن-یکه خوردن-تعجب زیاد کردن-غافلگیر شدن

پایین آمدن از خر شیطان- از خر شیطان پایین آمدن

ریزه کار-باریک بین-دقیق-زیرک
پا شدن-از جا برخاستن

زیر زبان کشی-با زرنگی از کسی حرف بیرون کشیدن-زیر پا کشی

زیر دین رفتن-قرض دار شدن-مدیون شدن

بد سابقه-بد پیشینه-دارای گذشته ی بد

روی سر گذاشتن و حلوا حلوا کردن-نهایت احترام و حق شناسی را در حق کسی نشان دادن

آب نمک زدن-با شیرین زبانی گفتن

جان در یک قالب-نهایت دوستی و صمیمیت

چشم و گوش بسته-بی تجربه و بی اطلاع
از پاشنه در آوردن(به هر گوشه و کنار سر کشیدن)

چله ی تابستان-گرمای سخت

پیش پا افتاده-کم ارزش-حقیر-معلوم-آشکار

تاخیر بردار-قابل عقب انداختن

از چاله در آمدن و به چاه افتادن-از باران به ناودان پناه بردن

دده سیاه-نوکر-نوکر سیاه

خوش و بش-خوش آمد گویی و احوال پرسی-چاق سلامتی کردن

از حد (توانایی) خود تجاوز کردن

چاروادار-کسی که چهار پا را کرایه می دهد-آدم بی اصل و بی تربیت

رمبیدن-خراب شدن-فرو ریختن

پر زدن-به چیزی یا کسی اشتیاق فراوان داشتن

دم و دستگاه-ثروت-بیا و برو-تجمل-مکنت و دارایی

آب به آسیاب کسی ریختن(با زحمت خود سود دیگری را فراهم کردن)

تپه ماهور-زمین ناهموار

تخسی-شیطنت-شرارت-ناقلایی

چراغ پا شدن-بر روی دو پا ایستادن اسب

آیه آمدن-سوگند یاد کردن-به قرآن سوگند خوردن

پُلُغ زده-ورقلمبیده-برجسته

بفرما زدن-تعارف کردن

پنزر- پندر

تکه گرفتن برای کسی-کاری برای کسی فراهم کردن

چه چه زدن-خواندن بلبل-سخت خوش آواز خواندن

دو راهی-آن جا که راه دو شاخه می شود

از سر وا کردن-کاری را سرسری انجام دادن

پِتل پُرت-بیان عامیانه ی پترزبورگ-جای بسیار دور

پس دوزی-دوختن پشت لباس با دست

روکاری-کار روی بنا یا چیزی

ته و توی چیزی را بالا آوردن-به اصل چیزی پی بردن-چیزی را تمام کردن

بلایی به روز کسی آوردن-به کسی آزار سخت رساندن

دبنگ-احمق-کودن

حاضر جواب-کسی که برای هر موردی پاسخ آماده دارد

خود را شناختن-به حد بلوغ رسیدن

بازو دادن-یاری دادن
اکبیری-زشت-بی‌ریخت

خوش قد و بالا-خوش اندام-بلند بالا

درینگ-صدای خوردن مضراب یا ناخن با ساز

زیر ابرو برداشتن-آرایش ابرو از طریق برداشتن موهای زاید زیر ابرو

 
آواز کوچه‌باغی(آوازی که جاهل‌ها می‌ خوانند و یکی از گوشه‌های دستگاه شور است)
در رو-راه خروجی-مخرج-بیرون شد
آفتاب‌رو-جایی که آفتاب بر آن بتابد
دست به دست گشتن-هر از گاهی نزد کسی بودن-از دستی به دست دیگری رفتن

دست آخر-سرانجام-آخر سر-آخر کاری

زمین خوردن-از دست دادن تعادل و به زمین افتادن-شکست خوردن در زندگی-شکست خوردن در کُشتی

زوال در آوردن-نعمتی را در نتیجه ی ناسپاسی و بی اعتنایی از دست دادن

پیه سوز- پی سوز

رده-حرف زشت یا نامربوط

ریگ دندان کسی شدن-مزاحم کسی شدن

خرج شدن-مصرف شدن-به کار رفتن

دل فرو ریختن-سخت وحشت کردن-بسیار ترسیدن

دستِ چپ-سمت چپ

به دردسر انداختن کسی-کسی را به وضع دشواری دچار کردن

زخم زبان-نیش زبان-آزردگی از سخن کسی

با کسی بحث و مجادله کردن

در گرفتن-آغاز شدن-گل انداختن و گرم شدن گفت و گو یا منازعه

در دار-دارای سرپوش

خرج دادن-مهمانی دادن در جشن های دینی یا ایام سوگواری

از ته ریش گذشتن-فریب دادن

پشت هم انداز-حقه باز-حیله گر

رانده و مانده-بدبخت و وامانده

خم گرفتن-فنی از کشتی

چیز خور-مسموم شده
تو کله ی کسی کردن-چیزی را به سختی به کسی آموختن

زیر آبی-زیرآبکی

دود گرفته-بوی دود گرفته-دودآلود-دود زده

خشتک کسی را سر او کشیدن-نگا. خشتک کسی را پاره کردن

ترکیدن بغض- بغض کسی ترکیدن

دست بده داشتن-بخشنده بودن

آیۀ یاس خواندن-هرچیزی را پیش از بررسی محکوم به شکست کردن

دزدیده-دزدکی

به کسی رو دست زدن-به کسی حقه زدن-کسی را فریب دادن

دُم توی تاقچه گذاشتن-خود را گرفتن-لوس و ننر شدن

آشنا روشنا(دوست آشنا)

خر شدن-عقل خود را باختن-فریب خوردن
دار و دسته راه انداختن-برانگیختن یاران و طرفداران-ترتیب دادن گروه هواداران
خیر باشد-پس از شنیدن خواب کسی به فال نیک به او می گویند

ذباله دانی-هر مکان کثیف-بی نظم و بی ارزش

باج سبیل-چیزی که به ناحق به اشخاص قلدر و مقتدر باید داد

بچه انداختن-بچه ی نارس بدنیا آوردن

ریز ریز-خرد شده-کاملن خرد

رقصیدن به ساز کسی-تابع سلیقه و خواست کسی بودن-از خود اراده ای نداشتن و از دیگری تبعیت کردن

حق القدم-پای مزد-پای رنج-حق ویزیت پزشک

بر وفق-مطابق-موافق

بی خودی-بی دلیل-بی جهت

اسپند روی آتش بودن-سخت نگران و دلواپس بودن-آرام و قرار نداشتن

چُلمن-پخمه-کسی که زود گول می خورد

حلبی-کنایه ازجنس آهنی کم مقاومت

به تور زدن- به تور انداختن

پشت بند-به دنبال-در ادامه-چیزی که پس از چیز دیگری بنوشند یا بخورند

پهن شدن آفتاب-روز شدن

جیغ زدن-فریاد کشیدن-داد زدن

دون-برنج خوب نپخته-دانه هایی که به پرندگان می دهند

رفتگر-سپور-آشغالی

زوار در رفته-پیر و فرسوده-به درد نخور-اسقاط

پیش زدن-جلو زدن-سبقت گرفتن

دهان کسی آستر داشتن-قدرت خوردن خوردنی های بسیار داغ و تند را داشتن

چال کردن-گود کردن-دفن کردن-به خاک سپردن

آب به آسیاب کسی ریختن-با زحمت خود سود دیگری را فراهم کردن

از روی معده حرف زدن(بدون تعمق و بدون منظور چیزی گفتن)

دوام کردن-دوام آوردن

پاپوش درست کردن-پرونده درست کردن- توطئه کردن

رد خور نداشتن-قطعی بودن-حتمی بودن-قابل رد نبودن

برج زهر مار-بسیار خشمگین-بسیار اندوهناک

خطایی-نوعیز آجر

تاب-طنابی که از دو سو بر درخت یا دو ستون می بندند و در میان آن می نشینند

آب به آسیاب کسی ریختن(با زحمت خود سود دیگری را فراهم کردن)

بی خودی-بی دلیل-بی جهت

ترک بیلمز-آدم نادان

 

از چشم کسی دیدن(کسی را مسئول چیزی دانستن)

برش-لیاقت-زرنگی-کاردانی

تته پته-لکنت زبان

 

خروس جنگی-کسی که به اندک چیزی به ستیزه برمی خیزد

 

تر و فرز-چست و چابک

فال بد زدن

از راه به‌در بردن(فریب دادن، اغوا کردن)

 

دعوت حق را لبیک گفتن-مردن

دستگیره-وسیله ی باز و بسته کردن در و پنجره-کهنه ای در آشپزخانه برای برداشتن دیگ از روی اجاق

تیغ کسی بریدن-اعتبار و زور داشتن- خر کسی رفتن

از جیب رفتن-سود یا لذتی را از کف دادن

الکی(بی‌هوده، بی‌خود، دروغکی)

آفتاب برِ دیوار آمدن-به پایان آمدن عمر

زاهرو-دالان-سرسرا

خرده مالک-مالک زمین کشاورزی کوچک
خط زدن-با خط کشیدن روی چیزی آن را باطل کردن

آواز دهل-چیزی که تنها سخن‌گفتن درباره‌ی آن جالب است-نه خودش = چیزی که از آن سخن زیاد می‌گویند اما واقعیت آنچنانی ندارد

پهلو گرفتن کشتی-به ساحل رسیدن و ایستادن کشتی
دست کسی را کوتاه کردن-کسی را از چیزی یا کاری کنار گذاشتن

آب نخوردن(درنگ نکردن)

پایگیر کسی شدن-زیان یا جرمی به کسی افتادن

جوان مرگ شدن-در جوانی مردن
خنک-بی مزه-بی نمک-نچسب

زبان زرگری-زبانی قراردادی که گروهی در میان خود بدان سخن گویند و دیگران آن را نفهمند

انگشت‌پیچ-نوعی گز رقیق

حمال-باربر-ناشی و مبتدی-بی مهارت و بی استعداد

بیل را پارو کردن-در کاری ناشیگری محض کردن

دل و قلوه-احشای گاو و گوسفند

آغا‌پنبه(زن بسیار سفیدرو، عروسک پنبه‌ای)

چراغ زنبوری-نگا. چراغ توری

دلخور بودن-گله مند بودن-ناراضی بودن

جوان مرگ شدن-در جوانی مردن

زهکونی-اردنگی-تیپا

زبان مرغی-زبانی ساختگی مانند زبان زرگری

پالان گذاشتن بر کسی-کسی را خر کردن-فریب دادن

چشم غره رفتن-نگاه خشم آلود کردن

رد دادن-به غفلت کسی یا چیزی را از زیر دست رد کردن-صرف نظر کردن

زمین گیر-کسی که به سبب بیماری یا پیری نتواند از جای خود برخیزد

ته مانده-آن چه که از خوردن باقی مانده است

پلیتیک زدن-سیاست به کار بردن

خر ِ دیزه-لج بازی که به خود ضرر بزند

 

دستی پس، دستی پیش-سخت تهی دست-بی چیز

آشی بودن زندگی(نامساعد بودن حال و احوال)

دور ریختن-دور انداختن-بیرون ریختن

 

تخته زدن-پنبه زدن

دار و دیزی-لوازم اندک و ناچیز و ارزان خانه

زبان مادر شوهر-نوعی گیاه خار داراز تیره ی کاکتوس

استغفرالله(خدا نکند، خدای نکرده، هرگز)

دست کسی رو شدن-مچ کسی باز شدن-حیله ی کسی آشکار شدن
حساب پس گرفتن-به روشن کردن حساب واداشتن

حی و حاضر-آماده

پنبه شدن رشته-باطل و بی هوده شدن کار

خوش جنس-خوش باطن-سلیم النفس

بتمرگیدن-نشستن به فرمان تحقیرآمیز

دست به سینه ایستادن-در نهایت ادب و آماده ی فرمان ایستادن

آتش بی‌دود(آفتاب، غضب)

این مطلب را هم بخوانید :   فریلنسر کیست؟ مقایسه کار فریلنسری و کارمندی [مزایا و معایب]

خرس گنده-برای تحقیر به کسانی که اداهای خارج از سن خود در می آورند گفته می شود

آسمان گرفتن(فراگرفته شدن آسمان با ابر یا مه)

خل و ول-دیوانه-ساده لوح
دستِ دلبر-گران قدر-عزیز

تمدن داشتن-دارای تربیت بودن

حساب بالا آوردن-بدهکار شدن

تفنگ ته پر ت-فنگی که با فشنگ شلیک می کند

دامنگیر کسی بودن-کسی را گرفتار کردن

چشم ورقلمبیده-چشم بیرون زده

جوشکار-کسی که قطعات فلزی را به هم جوش می دهد

پیزر به پالان کسی گذاشتن-با دروغ و چاپلوسی کسی را فریفتن-هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن

در رفتن کار از دست کسی-قافیه را باختن-اراده ی کار از دست کسی خارج شدن

رسیدگی کردن-سرکشی و وارسی کردن

وسیله‌ی بازی (به‌ویژه برای کودکان)

چوب خط زدن-نشانه نهادن بر چوب خط

تنگ کلاغ پر-نزدیکی های صبح

 
زهره دان-کیسه ی صفرا
ادا اطوار-پیچ و تاب و حرکات غیرطبیعی بدن برای جلب توجه
آتو(بهانه، دستاویز، نقطه‌ضعف)

پیچاندن کسی-کسی را گرفتار درد سر کردن-کسی را سوال پیچ کردن

دست بردار-دست بردارنده-ترک کننده

پاترس-ترساندن کودکان برای بازداشتن از کاری

تر و تازه-شاداب-شسته و رفته

خرج از کیسه ی خلیفه کردن-از مال دیگران خرج کردن

زنیکه-زنکه

اسباب‌کشی-نقل اثاثه از خانه‌ای به خانه‌ی دیگر

آبگوشتی-بی‌ارزش-پیش پا افتاده

زیر دین رفتن-قرض دار شدن-مدیون شدن

زخم زبان-نیش زبان-آزردگی از سخن کسی

آستین از چشم برداشتن(آشکارا گریستن)

درآمد-عایدی

جاجا-آوازی که با آن مرغ را به لانه اش می رانند
تکه-پاره ای از چیزی-زن زیبا و خوشگل-لقمه
دفتر یادداشت-دفتر ثبت رئوس مطالب که جنبه ی یادآوری دارد

پشت گوش انداختن-دیر انجام دادن-اهمیت ندادن-امروز و فردا کردن

اسپند روی آتش بودن-سخت نگران و دلواپس بودن-آرام و قرار نداشتن

خاک به سری-همبستری زن با شوهر

جواب دوپهلو-جواب نامشخص و مبهم

از زورِ(از شدت، از بسیاری)

چهارتا شدن چشم کسی-سخت تعجب کردن کسی-خیره ماندن از تعجب

حق به جانب-دارای ظاهر مظلومانه و دروغین

چندش شدن-حالت چندش دست دادن

پا توی کفش کسی کردن-با کسی در افتادن-به آزار کسی برخاستن

بومی-محلی-اهل همان سرزمین

جنس-کالا-کالای قاچاق-مواد مخدر مانند هرویین-تریاک و مانند آن ها

اما توی کار آوردن-شک و تردید درست کردن-اشکال‌تراشی کردن

آدم‌قحطی-کمیابی آدم های کارآمد

اشتباه لپی-اشتباه لفظی

رعیت داری کردن-حراست کردن از زیردستان-مورد نوازش و محبت قرار دادن زیردستان

آب نخوردن چشم(امید نداشتن)

زر اومدی قرمه سبزی-سخنی توهین آمیز برای کسی که به قهر می رود یا تهدید به رفتن می کند

خُرخُر-آواز نفس شخص خوابیده

گذری(دیدار کوتاه، سرپایی)

از زبان کسی مو در آمدن-کنایه از فرط تکرار و بی‌نتیجه بودن سخنی است

جل و پلاس خود را پهن کردن-در جایی اقامت کردن

جا رختی-چوب رختی-چیزی که رخت را به آن می آویزند

آسمان به ابرو پوشیدن(پنهان ساختن امر آشکار)

چشم بندی-شعبده بازی-تر دستی

رفتن گوش-ناراحت شدن گوش از سر و صدا

ریز بینی-نکته سنجی-دقت

 

از شوخی گذشته-حالا برسیم به مطالب جدی

رستم در حمام-درشت اندام و پهلوان نما

پَپِه-بی عرضه-پخمه-بی سر و زبان-خجالتی-ترسو

 

چوبی رقصیدن-رقصیدن با دوستمال در دو دست

دوش فنگ-نهادن قنداق تفنگ در کف دست و لوله ی آن بر دوش

جیگر-نگا. جگر-خطابی میان دوستان صمیمی به معنی عزیزم-عزیز دلم

چله-چاق-چرب و چیلی

خوراکی-خوردنی ها جز غذای روزانه-تنقلات-خوردنی

چیز فهم-عاقل و فهمیده

بساط در آوردن-الم شنگه راه انداختن-رسوایی به بار آوردن

خروس قندی-آب نباتی به شکل خروس

آب نکشیده(زشت، بد، نامفهوم)

 

آسمان تا زمین-تفاوت بسیار

پاچه لیز شدن-از راه پیمایی خسته شدن

چل ستون-شبستان مسجد

خود را شناختن-به حد بلوغ رسیدن
پیسی سر کسی در آوردن-با کسی نهایت بدرفتاری را کردن

جارچی گری کردن-دهن لقی کردن-خبری را منتشر کردن

ایراد بنی‌اسرائیلی-بهانه‎های بی‌خود و بی‌جهت

حساب سوخته-بدهی قدیمی

زمزمه کردن-زیر لب خواندن-ترنم کردن

سیار غم انگیز و. سوزناک بودن

این خط و این نشان(عبارتی تهدیدگونه برای منع کسی از چیزی یا انجام کاری، نگویی که نگفتم.)

افقی برگشتن(شهید شدن و روی دست‌ها تشییع شدن)

پیش کرایه-کرایه ای که در مبدا پرداخت می شود

اروای ننه‌ات(ارواح بابات)

از خجالت آب شدن-بسیار شرمنده شدن

امان دادن(کسی را پناه دادن، از گناه کسی گذشتن)

آتشِ تر-شراب-لب معشوق

پس انداختن-جمع کردن پول-بچه به دنیا آوردن-به عقب انداختن

زیپو کسی را زدن-از کار برکنار کردن-معزول کردن

چراغان شدن-جشن گرفتن

زهره دان-کیسه ی صفرا

خیابان گرد-بی کاره-ولگرد

پوز زدن-دهان زدن
باب شدن-معمول و رایج شدن
اختر شمردن-شب‌بیداری

اهل دود-سیگاری

به له له افتادن-از شدت تشنگی مانند سگ زبان خود را از دهان خارج ساختن

حق آب و گل داشتن-دارای امتیاز و اعتبار بودن

رمبیدن-خراب شدن-فرو ریختن

زه زده-از میدان در رفته-وارفته-بی حال

بِدو-دوان دوان-کسی که بسیار می دود-سریع

 

حواله ی سر خرمن-وعده به آینده ی نامعلوم

پولکی-آن که پول را دوست دارد-آن که رشوه می گیرد-آن چه که با گرفتن پول انجام گیرد

آبِ آب-آبکی-بی‌مایه-بیرنگ

تشنه ی چیزی بودن-یه چیزی سخت اشتیاق داشتن

چوب را از پهنا پرتاب کردن-ناشیانه عمل کردن

چشمک زن-نگا. چراغ چشمک زن

خیر باشد-پس از شنیدن خواب کسی به فال نیک به او می گویند

خاطر نشان کردن-یادآوری کردن-تذکر دادن

خون کسی کثیف شدن-به شدن خشمگین شدن

درو کردن-پشت سر هم با گلوله زدن و انداختن

آفت-زن عشوه‌گر و فتنه‌انگیز

خواب آلود-آن که کاملن بیدار نشده است

پالان کسی را لوخ کردن-به قصد فریب از کسی تعریف کردن
تکه پاره کردن-پاره پاره کردن-تکه تکه کردن

خواب ماندن-دراز شدن خواب بر خلاف میل و به قراری نرسیدن

تریاکی ِ چیزی بودن-سخت به چیزی معتاد بودن

با کرم الکاتبین بودن حساب کسی-گرفتار وضعی شدن که فقط خدا می تواند آدم را نجات بدهد

پارسنگ برداشتن عقل کسی-خل بودن-دیوانه بودن

اشک کوه(یاقوت، لعل)

چادر نماز-چادری که زنان هنگام خواندن نماز بر سر می کنند

تر و فرز-چست و چابک

بابا شمل-لوطی-داش مشدی

چای صاف کن-وسیله ای نوردار برای صاف کردن چای به هنگام ریختن به استکان یا فنجان

زیر آب کسی را زدن-با اسباب چینی و توطئه سبب خلع مقام کسی شدن

زار و نزار-زرد و ناتوان-بد حال و بیمار

آهوی شیرافکن(چشم محبوب)

حق آب و گل داشتن-دارای امتیاز و اعتبار بودن

دریده-وقیح-بی شرم-پر رو

پاگون-سردوشی

تپیدن-به زور و با پر رویی وارد جایی شدن

در گوش کسی یاسین خواندن-اندرز بی هوده دادن-نصیحت کردن به کسی که نشنود

زبان گرفتن-لکنت زبان-از حالات و گفتار مرده یاد کردن و دیگران را گریاندن

دستمال به دست-چاپلوس-متملق

زدن به هر دری-برای رسیدن به مقصود به هر جا و هر کسی متوسل شدن

روادید-اجازه ی ورود به یک کشور-ویزا

ابوقراضه(ابوطیاره)

باد کردن-به فروش نرفتن-کسی را به کاری سخت برانگیختن

پای کسی به سنگ آمدن-از سر بی تجربگی و خامی شکست خوردن

زاغ گرفتن-مسخره کردن-شیشکی بستن

اسب چپ با همدیگر بستن(با هم کینه و دشمنی داشتن)

 

بد عنق-کج خلق-بد اخلاق

تک و تنها-یکه و تنها-به تنهایی

رسانه-وسیله ی ارتباطی

زدن بر سر کسی-به کسی ستم روا داشتن-کسی را تحقیر کردن

دختراندر-نادختری-دختری که از شوهر یا زن دیگری باشد

برادر زن-برادرِ زن هر مرد

بشکن-صدایی که در حال شادی و پایکوبی از بهم زدن انگشتان در می آورند.

زیر زبان کشی-با زرنگی از کسی حرف بیرون کشیدن-زیر پا کشی

دلگشاد-بیرون آمده از غم و اندوه

زبان دراز-بی ادب-گستاخ-کسی که با گستاخی خارج از حد خود سخن بگوید

چشم دوختن-زل زدن-با دقت چیزی را نگاه کردن

چاق کردن غلیان-آماده کردن غلیان برای کشیدن

آدم بی‌سر و پا(متضاد آدم درست‌وحسابی)

پی سوز-چراغ روغنی و فتیله دار

جمع و جور-منظم و مرتب

چشم وزغ-نگا. چشم ورقلمبیده

حلال بودی-نگا. حلال به زنده ای

ذوق کردن-خوش حال شدن-شاد شدن

خرناس کردن-خرخر کردن در خواب

روادید-اجازه ی ورود به یک کشور-ویزا

پاچه گیر-کسی که بی مقدمه کسی را بیازارد

بازجو-مامور تحقیق و بررسی پرونده
تنگ آفتاب-درست در لحظه ی طلوع خورشی

حلال طلبی-نگا. حلال یابی طلبیدن

بی کتاب-بی پیر-کار دشوار-بی دین-کافر

از خنده روده بر شدن(از شدت خنده بی‌حال شدن)

پاری ها-برخی-دسته ای از مردم

آسمان به زمین آمدن(رویدادی مهم و عجیب پیش آمدن)

حالی کردن-فهماندن

خل و ول-دیوانه-ساده لوح

خر تو خر-پر هرج و مرج-بی نظم

دست بالا-حداکثر

توبره ی گدایی-کیسه ی گدایی
بستن دست کسی از پشت-در انجام کاری از کسی پیش بودن
به هر تقدیر-در هر صورت-خلاصه

پیل پیلی رفتن- پیلی پیلی خوردن

حمله ای-مبتلا به بیماری غش

از کمر افتادن(از خستگی زیاد از کار افتادن، ناتوان شدن در امر جنسی)

 
بالینی-کلینیکی
ابرو کج کردن-خشم گرفتن

بغداد کسی را آباد کردن-شکم گرسنه ی کسی را سیر کردن

چارچار زدن-بی حیایی کردن

دول-آلت مردی به زبان کودکان

ابرو انداختن(ابرو آمدن)

دک شدن-جیم شدن-ناپدید شدن

توی گوش کسی گذاشتن-به کسی سیلی زدن

آشی شدن-سوراخ‌سوراخ‌شدن بدن از ترکش‌های فراوان

ریپ زدن-نامیزان کارکردن موتور

زیادی کردن-زاید بودن-غیر لازم بودن

خاک برگ-برگ خشک خرد شده

 

ادب‌خانه(مستراح، طهارت‌خانه)

زیر پِل کسی را زدن-کسی را راندن و دور کردن

خوشمزگی-شوخی کردن-بذله گفتن

پیر کسی در آمدن-سخت اذیت شدن- پدر کسی در آمدن

جاگیر شدن-در جای خود ثابت شدن-قرار گرفتن

خم به ابرو نیاوردن-رنجی را تحمل کردن

درز گرفتن-کوتاه کردن سخن-اصطلاح خیاطی برای کوتاه کردن اندازه ای در لباس

چاق کردن دعوا-دامن زدن به دعوا

خیک کسی پر بودن-سیر بودن

الحق و الانصاف(انصافن، حقن)

دق دل-دلخوری-کینه-دشمنی

 

چارخانه-شطرنجی

چشته خور کردن کسی-کسی را از لطف خود بهره مند کردن

دُرافشانی کردن-مشتی یاوه به هم بافتن

پا سبک-مبارک قدم-جلف و سبک

آدم بی‌سر و پا(متضاد آدم درست‌وحسابی)

خورند-لایق-درخور-به اندازه ی-طرفیت

از روی معده حرف زدن-بدون تعمق و بدون منظور چیزی گفتن

پَرِ گوش و-پره لاله ی گوش

جریحه دار کردن-زخمی کردن-رنجاندن-دل شکستن

بدک-نه چندان بد

پا انداز-آن که وسایل عیش و عشرت دیگران را فراهم آورد-جاکش- فرش جلوی در ورودی

حیوان-نوعی دشنام به کسی که کاری را از روی بی شعوری کند

ریز نقش-دارای اندام کوچک و ظریف

زیر پا کردن-پیمودن-همه جا را گشتن

آبگوشتی(بی‌ارزش، پیش پا افتاده)
پته ی کسی را روی آب انداختن-راز کسی را فاش کردن-کسی را رسوا کردن

بر افتادن-از کار بر کنار شدن-بی اعتبار شدن

زدن به صحرای کربلا-مطلبی را به صورت اشاره و کنایه گفتن-روال سخن را به موضوع خاصی برگرداندن

دست انداختن-ریشخند کردن-مسخره کردن

افتادن دست(از فرط کار زیاد در دست‌های خود احساس خستگی بسیار کردن)

خیس شدن-تر شدن

با متانت-با وقار

آب و گاوشان یکی بودن-شریک و همدست بودن

خط یازده سوار شدن-پیاده رفتن

دل توی دل نبودن-بی تاب و بی قرار بودن

دلمه-لخته-منعقد-سفت شده

زهره ی کسی آب شدن-سخت ترسیدن

آلکلی-معتاد به الکل

خانه تکانی-پاکیزه کردن خانه و وسایل خانه به صورنی اساسی در آغاز هر سال

زیر و رو کردن-همه جا را به دنبال چیزی گشتن-به هم ریختن

جیب بر-دزدی که در جیب دیگران دست می برد

بز دل-ترسو

چار نعل رفتن-تند رفتن-به تاخت رفتن

از چپ و راست(از همه سو، از همه جا)

چار چار کردن-داد و فریاد راه انداختن

از سر باز کردن-دور کردن-رفع مزاحمت کردن

آشوب شدن دل-دچار تهوع شدن

خر و پف-نگا. خرناس

پشت سر کسی حرف زدن-در غیاب کسی از او بد گفتن
داغ به دل یخ گذاشتن-کاری بی هوده و بی اهمیت کردن

چرم پاره-خرده های چرم در دکان کفاشی

ترید- تلیت

جغور بغور-جگر و دل و قلوه ی گاو یا گوسفند که خرد کرده و با پیاز در روغن سرخ کنند

چراغان-جشن و سرور پر چراغ

اوستاکار-استادکار-ماهر و مسلط
خواب دیدن برای کسی-نقشه کشیدن برای استفاده یا کوبیدن کسی

به یک چوب راندن-همه را به یک چشم نگاه کردن

دست زدن-لمس کردن

بد خط-کسی که ناخوانا می نویسد

بنگی-معتاد به حشیش

دعوا کردن-نزاع کردن-زد و خورد کردن

خالی کردن دل کسی-کسی را ترساندن

بِبُری-بمیری ! چقدر حرف می زنی !

جو گندمی-مویی که تک تک سفید شده است-موی سیاه و سفید

رسوایی بالا آوردن-کاری مایه ی رسوایی و شرمساری کردن

خلق تنگی-عصبانیت-خشمگینی

تلنگر-سر انگشت که به چیزی بزنند

در بحر چیزی بودن-تمامن به چیزی اندیشیدن

 

روی هم گذاشتن چشم-بستن چشم-خوابیدن-گذشت کردن-صرف نظر کردن

پس دیدن هوا-اوضاع را نامساعد دیدن-احساس خطر کردن

آیۀ یاس خواندن(هرچیزی را پیش از بررسی محکوم به شکست کردن)

بند کردن-محکم کردن

آفتاب‌زردی-غروب آفتاب

بی پرده-رک و صریح-آشکار

 

زو کشیدن-اصطلاحی از بازی الک دولک که بازنده باید بدون تازه کردن نفس یدود

دردر کردن-چو انداختن-شایع کردن

الابختکی(اتفاقی، تصادفی)

پُر کار-فعال-با پشتکار

پا لب گور داشتن-بسیار پیر بودن-در شرف مرگ بودن

درب و داغان شدن

به هم بافتن-سر هم کردن-از خود درآوردن

پشم و پیله ی کسی ریختن-ناتوان شدن کسی-از میان رفتن ابهت کسی

از هفت دولت آزاد بودن-شاد و آزاد بدون نگرانی از قضاوت دیگران زندگی کردن

خان خانم ها-محترم ترین خانم ها-بیش تر به دختر بچه گفته می شود

 
آدم چوبی-بی‌عرضه و دست‌وپاچلفتی

تخت و تبار-خوب و رو به راه

چشم چشم را ندیدن-سخت تاریک بودن

از خاک برداشتن-کسی را نواختن و به جایی رساندن

باد کردن-به خود بالیدن-مغرور شدن

بَزک-آرایش-چسان فسان
بچه ی-اهل ِ

دندان طمع از چیزی کشیدن-از چیزی چشم پوشیدن-دست کشیدن-رها کردن

آهنگ ریپ‌دار-آهنگی که یک ضرب آن کم باشد

زیگزاک-خط شکسته-کنگره دار

آفتابه‌آب‌کن(پست ترین نوکر)

تو خالی-دروغین-غیر واقعی-بی عرضه-دارای ظاهر غلط اندار

تو جلد کسی رفتن-کسی را برای انجام کاری وسوسه کردن

حاملگی-آبستنی

زندگی-مال-وسایل کار و خانه

بز رقصاندن-هر دم بهانه ی تازه ای آوردن

جا به جا-فورن-کسی که از جایی به جایی منتقل شود

دید زدن-چشم چرانی کردن-دور و بر را نگاهی انداختن

بی سیم-دستگاهی که بدون سیم کار می کند

ریغ-مواد درون امعا و احشا

جواب دندان شکن-جواب قاطع و صریح

چیلی-بدبیاری

اسم‌ورسم-نام و مقام-شهرت و اعتبار

پنج دری-اتاقی که پنج در دارد

دایی-برادر مادر-لقبی برای ابراز صمیمیت

پی جور شدن-دنبال نمودن-جستجو کردن

 
چای دبش-چای مرغوب که دهان را گس کند

چوبه ی دار-تیری که محکوم به مرگ را از آن می آویزند

خواهی نخواهی-نگا. خواه و ناخواه

حرف دهن خود را نفهمیدن-مزخرف گفتن-حرف بی ربط زدن

بلند شدن زیر سر کسی-با کسی سر و سری داشتن-تحریک شدن

 

آن روی کسی بالا آمدن-خشمگین شدن

تت و پت-لکنت زبان

بُراق شدن-با خشم و غضب با کسی برخورد کردن

اختلاط کردن-بی‌هدف از این در و آن در گفت‌وگو کردن

جی جی-خار پشت-جوجه تیغی

پدر کسی پیش چشمش آمدن-رنج و آزار بسیار دیدن

اهل کوفه-سست پیمان-بی‌وفا و غیرقابل اعتماد

چوب به آستین کسی کردن-به سختی تنبیه کردن-به سزای عمل رساندن

زیر کردن-کسی را زیر وسیله ی نقلیه گذاشتن که موجب آسیب یا مرگ او شود

چراغ اول-نخستین پولی که معرکه گیران از مردم می گیرند

حال و احوال کردن-سلام و احوال پرسی کردن

به کیشی آمدن و به خیشی رفتن-بی اعتبار و بی ثبات بودن

دیر کرد-تاخیر-تعویق

درز و دوز-شکافتن و دوختن-راست و ریس کردن کار

پَرت-بی معنی-مزخرف-دور افتاده-خلوت

دل دادن و قلوه گرفتن-غرق گفت و گو و راز و نیاز بودن

حساب پس دادن-جواب دادن به مسئول-دادن صورت ریز مخارج

خنده ی نخودی-خنده ی لوس و بی مزه

حرام کردن-تلف کردن-از میان بردن نتیجه و فایده

جاصابونی-ظرفی که صابون را در آن می گذارند

چلک بازی-بازی الک دولک

دهن کسی را آب انداختن-کسی را به طمع انداختن-میل شدید در کسی ایجاد کردن

پشک انداختن-قرعه کشیدن

بی بی-مادر بزرگ-زن سالخورده و محترم

جارچی گری کردن-دهن لقی کردن-خبری را منتشر کردن

دل قرصی-اطمینان

پس دادن-خریده ای را به فروشنده باز گردانیدن-باز دادن چیزی که گرفته اند

این پهلو آن پهلو شدن-این دنده آن دنده شدن-غلتیدن از پهلویی به پهلوی دیگر

از گردۀ کسی کار کشیدن(کسی را به سود خود بی‌رحمانه به کار واداشتن)

چوب دو سر گُهی-نگا. چوب دو سر طلا

پیش رس-زود رس
به غوره مویز شدن-آموزش ندیده و بی تجربه ادعا داشتن
چانه شل-دهن لغ-کسی که حرف در دهانش بند نمی شود
خوش ریخت-دارای هیکل برازنده

جُم خوردن-تکان خوردن-برای انجام کاری آماده شدن

چیز-آلت تناسلی

خواستگار-کسی که به پسندیدن و گُزیدن دختر یا زنی می فرستند

راست کردن-بلند شدن آلت تناسلی مرد-ایستادگی و پافشاری کردن-پیچیدن به پر و پا

دست نماز-وضو

پر و پاچه-پا-پاچه
ای داد بیداد-کلامی است که به‌هنگام حسرت و افسوس می‌گویند
جفت گیری کردن-جماع کردن حیوانات

بیلاخ نشان دادن-حرف طرف را باور نکردن-شیشکی بستن

 

پیاده کردن-انجام دادن-تحقق بخشیدن-از هم باز کردن

دسته دیزی-قوم و خویش دور

بو دادن-بوی بد دادن-مشکوک بودن

 
چینی بند-چینی بند زن

ریش بابا-نوعی انگور درشت دانه

آهنگ ریپ‌دار-آهنگی که یک ضرب آن کم باشد
 

دستم به دامنت-به یاری ات سخت نیاز دارم

داغ چیزی را به دل کسی گذاشتن-کسی را از چیزی محروم ساختن و در حسرت آن گذاشتن

راست و ریس-موانع و معایب

خاص و خرجی-ممتاز و معمولی

باز و ولنگ-گل و گشاد-بی نظم و ترتیب

آک‌بند-نو واستفاده‌نشده-هنوز از جعبه بیرون‌آورده‌نشده-دست اول

زخمه-ضربه ای که برای نواختن به تار می زنند.

ادب‌خانه-مستراح-طهارت‌خانه

به گُه خوردن افتادن-با خفت از کرده ی خود پشیمان شدن

بُز آوردن-بد آوردن-بد شانسی آوردن

بغداد خراب-شکم گرسنه

بروز دادن-فاش کردن-آشکار ساختن-لو دادن

به همین نزدیکی-به همین زودی-بزودی

پاشیر-گودال پای شیر آب

رخصت خواستن-اجازه خواستن

پدر سوخته-بد سرشت-بسیار زرنگ و رند

آب نخوردن-درنگ نکردن

روانه کردن-فرستادن اعزام کردن-گسیل داشتن

خرج در رفته-خالص-ارزش پس از کسر مخارج لازم

اخم و تخم(ترش‌رویی، کج‌خلقی)
خالی بستن-چاخان کردن-بلوف زدن

پَهن آباد-پول بسیار ناچیز و کم ارزش

دماغ کسی را سوزاندن-کسی را ناکام کردن-در حسرت گذاشتن

ریش تراش-دستگاهی دارای تیغ برای تراشیدن ریش

تکیه کلام-آن چه که در موضوع اثری ندارد ولی پی در پی تکرار کنند

زود رس-آن چه که پیش از موقع مقرر به دست آید

دنیا پسند-آن چه که همه بپسندند

خبر گرفتن-پرسیدن

به پر و پای کسی پیچیدن-پیله کردن به کسی-با کسی در افتادن

در و تخته به هم خوردن-متناسب هم بودن-لایق هم بودن-با هم جور بودن

بساز-آدم سازگار-صبور

تحویل دار-کسی که در بانک از مشتری پول می گیرد و یا به او پول می دهد

 
آدم استخوان‌دار(کسی که اراده و پشتکار دارد)

تو سی خودت، من سی خودم-از تو به خیر و از ما به سلامت

روگیری-چهره پوشاندن از نامحرم-شرم و حیا

پشتک زدن-معلق زدن-رنگ عوض کردن-تغییر عقیده دادن

حرف را خوردن-ناگهان سخن را بریدن و خاموش شدن

بند بودن روی پای خود-به خود متکی بودن

خسته و مرده-درمانده-وامانده-قدرت از دست داده

خال-نقطه ی سیاه-لکه

به دردسر افتادن-با مشکلی روبرو شدن-به مخمصه ای گرفتار شدن

حرم خانه-درون خانه که زنان زندگی می کنند
پس پناه-جای خلوت در خانه یا کوچه-پستو

اگر بمیری هم(به‌هیچوجه، هرگز)

زیر مهمیز کشیدن-به کار سخت واداشتن و بهره برداری کردن
پالان گذاشتن بر کسی-کسی را خر کردن-فریب دادن

ترش ابرو-عبوس

آب رفتن-بی‌اعتبار شدن-کوچک شدن

ترک نشاندن-پشت سر نشاندن کسی

دست به یقه شدن-دست به گریبان شدن

خط خطی-درهم-خراب-متشنج-با خطوط زیاد روی آن ناخوانا شده

 

خانه به دوشی-بی خانمانی-آوارگی

رو-وقاحت-دل و جرات-پوشش

اُزگل-بی‌سروپا-کم شعور و بی‌شخصیت

پهلوان پنبه-درشت اندام ولی بی زور-پهلولن دروغی

آب به آب شدن-تغییر آب و هوا دادن-بهبود یافتن به سبب سفر

دست به کار شدن-آغاز به کار کردن

بند آوردن-متوقف کردن

چوچوله باز-زنباره-دوست دار زنان بدکاره

پیله کردن به کسی-با مزاحمت اصرار و پافشاری کردن به کسی-پاپی کسی شدن

چار زانو نشستن-نوعی نشستن به طوری که زانوها در راست و چپ و پای راست زیر زانوی چپ و پای چپ زیر زانوی راست قرار گیرد-نهایت ادب و نزاکت

دولت منزل-دولت سرا

خرده خرجی-خرج های اندک
حساب کتاب-رسیدن به محاسبات-نظم و قانون

زیر و زبر گذاشتن-اعراب گذاشتن بر حروف

از چپ و راست-از همه سو-از همه جا

دلبخواه-به اختیار-بدون رعایت رسم و قانون

اَجق وَجق(چیزی با رنگ‌های تند و زننده، دارای ترکیب ناهماهنگ)

 

ترقه فرنگی-بچه ی شرور
دلی از عزا درآوردن-پس از مدت ها گرسنگی غذای مفصل خوردن-به خوشی ساعتی را گذراندن

حرف توی دهن کسی گذاشتن-سخنی را به کسی یاد دادن-تلقین کردن

زیر گرفتن-زیر کردن

از چیزی گلی چیدن(از چیزی بهره بردن)

دون پاشیدن-دانه دادن به پرندگان-در باغ سبز نشان دادن-وعده دادن

دال به دال-پشت سر هم

دستمال به دست بودن-چاپلوس بودن-متملق بودن

تن به کار دادن-زیر بار کار و مسئولیت رفتن-برای کار آماده شدن

دل پَر زدن-بسیار مشتاق بودن

باد زدن-با ایجاد جریان هوا خنکی یا اشتعال پدید آوردن

پول پول شدن-شکسته شدن ظرف چینی به تکه های کوچک

اِحلیل خوردن(فریب خوردن)

دو قورت و نیمش باقی بودن-با وجود بهره بردن فراوان هنوز ناسپاس بودن

حسرت به دل ماندن-به آرزوی خود نرسیدن

ته کیسه-آن چه که پس از دادن خرج ها در ته جیب و کیسه به جا می ماند
خدا گرفته-بدبخت شده-به عذاب خدا گرفتار شده

خوراکی-خوردنی ها جز غذای روزانه-تنقلات-خوردنی

تو پای کسی پیچیدن-مزاحم کسی شدن

حیص و بیص-گیر و دار-مخمصه

دله دزد-آفتابه دزد-دزدی که به چیزهای کم ارزش قانع است

 
 

تکان خوردن-ناگهان ترسیدن-جاخوردن-از جا حرکت کردن

آبکش کردن(سوراخ سوراخ کردن)

چشم را درویش کردن-جلوی نگاه خود را گرفتن-نگاه نکردن

به ته دیگ خوردن کفگیر-بی چیز شدن-تمام شدن سرمایه

دنیا دیده-آزموده-سرد و گرم چشیده

تارتنک-عنکبوت-کارتنک

آن سفر-آن بار-آن دفعه
 

جا گذاشتن-چیزی را در جایی فراموش کردن-چیزی را سر جای خود قرار دادن

پاپوش دوختن-سخت حیله گر بودن

روده کوچکه ی کسی روده بزرگش را خوردن-کنایه از شدت گرسنگی

براه-سازگار-اهل سازش-با گذشت

خاص و خرجی-ممتاز و معمولی

در قال را گذاشتن-به سکوت برگزار کردن-مسکوت گذاشتن

 

دو دو کردن-دویدن

خفت افتادن-تنگ شدن-در تنگنا افتادن

بی فکر-لاابالی-بی قید

خالی کردن تفنگ-شلیک کردن

فرض کنیم که

چرخ و فلک-وسیله ای دایره شکل برای بازی با جایگاه هایی آویخته که هر یک یا چند تن بریکی از آن ها می نشیند و آن دایره بر گرد خویش می چرخد

تنگ بودن وقت-دیر شدن

دست بده داشتن-بخشنده بودن

خریت-نادانی-حماقت
دان-دانه-چینه

با کاره-کسی که هر کاری از او ساخته است
آفتاب‌نشین-بیکاره و تنبل
چپ بودن خواب زن-خلاف شدن آن چه زن در خواب بیند
اهل بخیه-وارد در کار-اهل فن

پای خود را جای پای دیگری گذاشتن-از کسی تقلید کردن

بازداشتی-زندانی موقت

اره دادن و تیشه گرفتن-جنگ و دعوا داشتن

اسباب‌کشی-نقل اثاثه از خانه‌ای به خانه‌ی دیگر

تلکه بند شدن- تلکه کردن

بی چک و چانه-بی گفت و شنود-بی کم و کاست

چار زانو نشستن-نوعی نشستن به طوری که زانوها در راست و چپ و پای راست زیر زانوی چپ و پای چپ زیر زانوی راست قرار گیرد-نهایت ادب و نزاکت

جوش زدن دل-نگران و مضطرب بودن-در دلهره به سر بردن

حمام گرفتن-منظور دوش گرفتن است

خرید و فروش کردن-بازرگانی کردن-سوداگری کردن

رفتگر-سپور-آشغالی

چار خیابان زدن موی سر-تراشیدن مو به شکل + که برای تنبیه دانش آموران انجام می گرفت

راحت باش-خطابی به سربازان به هنگام آموزش نظامی برای اندکی استراحت
چاقچور-شلوار گشاد و بلند و کف دار زنانه که آن را بر روی شلیته و تنبان می پوشیدند

جانماز آب کشیدن-تظاهر به پرهیزکاری کردن-خود را بی گناه وانمودن

زاییدن گاو کسی-به دردسر بزرگی گرفتار آمدن

خانم باجی-همشیره-خواهر خوانده

از پشت خنجر زدن-به نامردی به کسی آسیب رساندن یا او را از پای در آوردن
روشن کردن چراغ اول-نخستین پولی که معرکه گیران از تماشاچیان می گیرند
بی سیرت-بی آبرو

روکش-پوشش یا ورقه ای که روی چیزی می کشند

درآمد-مقدمه ی سخن و نوشته یا قطعه ی از موسیقی

چشم انتظار-منتظر-چشم به راه

پیاز مو-ریشه و بیخ مو

خورش خوری-ظرفی که در آن خورش می ریزند

جفت-به هم چسبیده-جا افتاده-مرتب-نر و ماده-دو گاو که برای شخم زدن به کار می برند

بد و بیراه-ناسزا-حرف زشت-گفته ی رکیک-متلک

آی زرشک-آی زکی

چوق-چوب-تومان

دو رو-لباسی که از هر دو طرف می توان آن را پوشید-آدم غیر صمیمی و فرصت طلب

 

خشک کن-دستگاه گرفتن رطوبت و خشک کردن لباس و پارچه

داغ باطل خوردن-از کار افتادن-از رونق و رواج افتادن

زوار در رفته-پیر و فرسوده-به درد نخور-اسقاط
 

آب حیات-عشق و محبت-دهان معشوق

جوان مرگ شدن-در جوانی مردن

خر کریم را نعل کردن-رشوه دادن-راضی کردن

پیداش کردن-کسی را یافتن-گیر آوردن

تمام عیار-کامل-خالص-بدون نقص

خربازار-شلوغ بازار-بی حساب و کتاب

پا سبک کردن-زاییدن-زایمان کردن

آغا‌پنبه(زن بسیار سفیدرو، عروسک پنبه‌ای)

به رخ کشیدن-به چشم آوردن-یادآوری کردن

پیداش کردن-کسی را یافتن-گیر آوردن

پر ادعا-متکبر-از خود راضی-قمپز در کن

خیک آسمان پاره شدن-کنایه از بارش تند و سیل آسا

خاصه تراش-آرایشگر مخصوص بزرگان

زیش ریش-تار تار-از هم جدا شده

پشت-نسل-فرزندان

بارانداز-جای پیاده کردن بار

اشکنک سرشکنک داشتن-با خطر همراه بودن

اُزگل-بی‌سروپا-کم شعور و بی‌شخصیت

چیزی را به کسی زهرمار کردن-مانع از لذت بردن از چیزی شدن

انکر منکر-بسیار زشت و بدترکیب

چاییده-سرما خورده-زکام گرفته
 

آینه‌ی بخت(آینه‌ای که داماد همراه شمعدان برای عروس می‌فرستد)

پالان گذاشتن بر کسی-کسی را خر کردن-فریب دادن

دل و دماغ نماندن برای کسی-حال و حوصله ای در کسی نبودن

از سر نو-دوباره

خیس کردن-ادرار کردن به خود

از بر بودن(مطلبی را در حافظه داشتن)

دهان به دهان گذاشتن-دهان به دهان شدن